سوگند مامانسوگند مامان، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره
پیونداسمانی ما پیونداسمانی ما ، تا این لحظه: 17 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره
و جشن پیوند ماو جشن پیوند ما، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره
مامان فائزهمامان فائزه، تا این لحظه: 38 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

نفس بابا عسل مامان

کلامی با دخترم و خواهشی از پروردگارم

1393/4/3 1:58
464 بازدید
اشتراک گذاری

دخترکم می دونی تو برای من همه چیز به ارمغان اوردی امید به بودن به نفس کشیدن و از یاس و نامیدی گریختن تو هدیه خداوند هستی و این بهترین و زیباترین هدیه پروردگار به یک بنده درمونده است

سوگندم نمی دونی با وجوت چه ارامشی و در من پدیدار کردی و انگار که من هنوز نبودم که تو در دلم نشستی

میلادت به من شوق زیستن داد وای عجب حسی بود گنگ و حیرت اور

تمام دردهای عالم رو بیکباره تجربه کردم تا توانستم گرمای وجودت را حس کنم

چه شیرین بود و چه زود گذشت لحظه زمینی شدنت

آه خدای من اه من از افسوس نیست آه من از شیرینی وجود توست وآه نام دیگر خداست

که با انکه کوچکی روح بزرگی داری

من می هراسم از انکه بزرگ شوی و نیرنگ و حیله انسانها تو را بفریبد تو پاکی تو معصومی تو نسیم صبحگاهی تازه و باطراوت

دخترم پاره تنم وجودم از تو می خواهم همیشه همونی باشی که هستی نه همونی که می خواهی باشی

اینگونه به خودت کمتر اسیب می زنی و با منطق زندگی می کنی و هیچوقت حسرت چیزی رو نمی خوری

مرا ببخش که برایت کمم برایت کم میزارم من توانم همین است

پروردگارا سپاسگذارم از این همه الطافت گاهی ناسپاسی می کنم از همون چراها

ولی باز می هراسم که نکند از من بنده حقیر رو برگردانی از تو سپاسگذارم بابت وجود پدر و مادر نازنینم همسر فداکار و دلسوزم خواهر و برادر مهربانم و یگانه فرزند شیرینم که هر چه دارم و ندارم برای تربیت او می گذارم

پرودگارم به ماه مهربانیت نزدیک میشویم امیدواریم مهمان ناخونده نباشیم البته همه مهمانهای این ضیافت از قبل دعوت شده اند پس سایه مهر و عطوفتت را از سر من بنده حقیر و خانواده ام بخصوص مادرم کم نکن محتاجیم به نوازشت

پسندها (18)

نظرات (0)